التماس با اشک (چهارشنبه 86/7/18 ساعت 10:46 عصر)
خدایا٬ چه باشکوه است لحظات ملکوتی وصف ناپذیری که انسان خویشتن را در تلاطم سهمگین امواج انتخابی بزرگ و غرور آفرین می یابد. چه زیبا و مسرت بخش است آن دمی که انسان ــ خلیفه تو بر روی زمین ــ هفت خوان پر زرق و برق زندگی زودگذر را فاتحانه سپری می کند و در آستانه درگاه عظیم کبریاییت مشتاقانه می ایستد و اذن دخول می طلبد.
خدایا، در این زندگی همگان قربانی سرنوشت محتوم خویش اند و هر کس - چه بخواهد و چه نخواهد - در راهی قربانی می شود؛ ولی می توان با انتخابی ساده، اما بسیار بزرگ و دشوار، در راه تو قربانی شد.
آیا توان این انتخاب کوچک در این سلوک بزرگ را به من حقیر خواهی داد؟ آیا آن شکوه و عظمت و جلال مقام «شهید» را از من دریغ نخواهی کرد؟
خدایا٬ تو شگفتیهایی را در وجود انسان به ودیعه نهادی که زبان توان بیان آن را ندارد. تو به انسان گفتی که اگر بخواهد، می تواند آنچنان اوج بگیرد که با تو دیدار کند و من این عظمت خیره کننده را با چشمانم دیدم؛ ولی باز هم اندیشه محدود و فکر کوتاهم آن را باور نکرد.
من نیازمند کمک توام تا از این رنج دایمی رهایی یابم.
آیا اشکهای چشمانم نمی تواند دل مهربان تو را به رحم آورد تا مرا از نگاه لطفت محروم نکنی؟
نویسنده: مصطفی فوائدی